چون روز چهارشنبه فرا رسید بهرام جامه‌ی پیروزه به تن کرد و  عازم قصر پیروزه‌ای رنگ شد و شب هنگام از بانوی قصر خواست تا ایین بانوانه به جای اورد و از راه عشقبازی‌ ‌‌‌‌‌‌ او داستانی به دلنوازی او گوید و آن غنچه ی گلگشاد سرو افراز بر برگ گل خود شمامه ی قند بست و پس از زمین بوسی و مدح شاه سخن اغاز کرد که:

در زمانهای درو در دیار مصر مردی بود ماهان نام. نیک منظر ونیکنام که محبوب دوستان و اشنایان بود.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Chris دژاوو اطلس حسابداری Kara ◀نگاه من▶ گل تنهایی دلتنگ... امیررضا جدیدی آشپزباشی